بیست و یک روایت گوناگون برای تاریخ تولد و مرگ عطار
اشرفزاده در ابتدای سخنانش به زمان عطار اشاره کرد و گفت:در بارهی زمان عطار بحثهای بسیاری درگرفته است.برای تاریخ تولد و مرگ او بیست ویک روایت گوناگون وجود دارد.هرچند این بحثها مستند است اما کارایی ندارد.اینکه مرگ شاعری یکسال زودتر یا یکسال دیرتر بوده است،تأثیری در اندیشهی او ندارد.در مورد عطار هم همین گونه است.آنچه اهمیت دارد این است تفکر عطار را در زمان خودش بررسی کنیم و اینکه چه تأثیری بر شاعران پس از خود،مثلا مولوی و حافظ داشته است.این را هم باید در نظر داشت که شاعر یا عارف تا زمانی که مقلد باشد،شعرش ارزشی نخواهد داشت.دیوان رشید وطواط که دیوان قطوری است،حتا یک بیت هم ندارد که در حافظهی خواننده جای بگیرد.چون وطواط شاعر مقلدی است.اگر غزلیات حافظ را نگاه کنیم،میبینیم که تعداد غزلیات او اندک است.بسیاری از ابیات آن هم همان چیزی است که در دیوان شاعران دیگر میبینیم اما حافظ رنگی به کلمات میزند که مخصوص خود اوست.بهترین و عالیترین انتخاب هم هست.
اهمیت عطار به جهت افکار تازهای است که در عرفان و شعر او وجود دارد.او واسطهای بین عارفان شاعری همانند سنایی و مولوی است.عطار در میانهی سنایی و عارفان قرن پنجم با شاعران پس از خود قرار میگیرد.برجستهترین اثر او هم«منطق الطیر»است.این کتاب اولین اثر رمزی منظوم زبان فارسی است.البته داستانهای رمزی پیش از او داشتهایم اما همگی به نثر بودهاند. عطار در نامگذاری این کتاب دو منظور داشته است.یکی آنکه خواسته است نشان بدهد که کتاب او،داستان مرغان است.دوم آنکه خواسته است از زبان رمزی مرغان سخن بگوید.کسی این زبان رمزی را میفهمد که به ادراک عرفان عطار رسیده باشد.این را هم باید دانست که پبش از عطار کتابی به این سبک و سیاق نداشتهایم.
عطار رمز و راز پرندگان را میشناسد
حتا گفتهاند که عطار پرندهشناس بوده است.در همان آغاز و بیتهای نخستین،حالت پرندگان، حتا چگونگی پرواز آنها را با کلمات تصویر میکند.
مثلا در بیتهای:«خه خه ای قمری دمساز آمده/شاد رفته تنگدل باز آمده/تنگدل زانی که در خون ماندهای/در مضیق حبس ذوالنون ماندهای»،پرواز قمری را تصویر میکند.به همین گونه دربارهی فاخته،بلبل و پرندگان دیگر سخن میگوید.پیداست که عطار رمز و راز پرندگان را میشناخته است.او در«منطق الطیر»پرنده را معرفی میکند،ارتباطش را با پیامبران توضیح میدهد و در نهایت به این نتیجه میرسد که اگر آدمی بتواند نفس خود را مهار کند،به کمال میرسد.این همهی حرف عطار است.«هم ز فرعون بهیمی دور شو/ هم به میقات آی و مرغ طور شو/ پس زبان بیزبان و بیخروش/ فهم کن بیعقل و بشنو نه به گوش».
اهمیت عطار به جهت افکار تازهای است که در عرفان و شعر او وجود دارد.او واسطهای بین عارفان شاعری همانند سنایی و مولوی است.عطار در میانهی سنایی و عارفان قرن پنجم با شاعران پس از خود قرار میگیرد.برجستهترین اثر او هم«منطق الطیر»است.این کتاب اولین اثر رمزی منظوم زبان فارسی است.
کتاب دیگر عطار«مصیبت نامه»نام دارد.این کتابی است که فقط از ذهن سیال عطار میتوانسته است برآید.تا پیش از عطار بزرگترین مأخذ عرفان«اللمع فی التصوف»ابونصر سراج بوده است. سراج مقامات عارفانه را شرح میدهد اما مقامات او زاهدانه است و عرفانش خشک و بیذوق. عطار با بهرهگیری از دو مأخذ،ذوق عرفانی خود را پرورش داده است.یکی اندیشههای حلاج است و دوم شیوهی تفکر و ذوقی ابوسعید ابوالخیر.حلقهی عرفانی این دو هم عرفان سُکر است که با بایزید آغاز شد.بایزید نخستین کسی بود که شطح گفت. به این گونه عطار ذوق عرفانی را همانند چاشنی به آثارش میزند.
میدانیم که در کتاب «منطق الطیر»،طلب و عشق دو مقام از مقامهای هفت گانه عطار است. عطار از وادیها سخن میگوید.وادی یعنی درهی آبکند بین دو کوه.بعدها در زبان فارسی به بیابانهای سخت و سنگلاخی،وادی گفته شد.پس وادی جایی است که انتها ندارد.همچنان که عشق انتها ندارد.پس انتخاب نام «وادی»،کار ظریفی است که عطار انجام داده است.وادی عطار هم انتهایی ندارد.انسان باید چنان شوق و دردی داشته باشد که بتواند این وادیها را طی کند.وادیهای عطار به هم پیوستهاند.آخر آن هم فقر و فناست.رسیدن به آن همانند این است که کسی در بیابان،گم بشود اما گمشدن در خود.اینکه مقامها به وادی تبدیل شده، نوآوری عطار است.
عشق امانت الهی در وجود انسان است
کتاب دیگر عطار «مختار نامه» نام دارد.کتاب شگفتی است که در آن عطار رباعیات خود را دستهبندی کرده و در بابهای گوناگون آورده است.چنین کاری پیش از او سابقه نداشت. میدانیم رباعیاتی که از خیام میدانند،منسوب به اوست.حتا نظامی عروضی هم که خیام را دیده است،از شاعری او سخنی نمیگوید.تنها 103 سال پس از مرگ خیام،دو رباعی به نام او در کتاب «مرصاد العباد» نقل شده است.پس باید در رباعیات منسوب به خیام تردید کرد.بسیاری از رباعیاتی خیام هم در واقع از عطار است و در کتاب «مختارنامه» آمده است.از دیوان غزلیات عطار هم باید یاد کرد. این غزلیات بسیار مورد استفادهی مولوی بوده است اما غزل عطار وحدت تجربی دارد. یعنی موضوعی را در مطلع آورده و همان موضوع را در بیتهای دیگر غزل تکرار کرده است و بدین گونه وحدت موضوعی به غزل خود داده است.مثل این غزل که همهی بیتهای بعدیش با بیت مطلع وحدت دارد:«ای جان جان جانم،تو جان جان جانی/بیرون ز جان جان چیست،آنی و بیش از آنی».پراکندگی که مثلا در غزل صائب هست،درغزل عطاردیده نمیشود.
مسالهی دیگر در آثار عطار،موضوع عشق است اما اولین کسی که مساله عشق را در عرفان مطرح کرد،رابعه عدویه بود.های و هوی عشق را این زن به عرفان انداخت.اولین کسی هم که مفهوم عشق را در شعر بیان کرد،زنی دیگر به نام رابعه قزداری بود.غزل او چنین بود:«عشق او خود اندر آوردم به بند/کوشش بسیار نامد سودمند».عطار عشق را در شمار وادیها میآورد.در واقع سه نکتهی اساسی در آثار عطار هست که عبارتند از:
گرمی (آتش)،اشک و خون.خود او میگوید:«سه ره دارد جهان عشق اکنون/ یکی آتش یکی اشک و یکی خون». از دید عطار، عشق امانت الهی در وجود انسان است و باعث حرکت آدمی میشود.
تبیان